کوتاه نوشته ها | یادداشت های وبلاگ |
مانی غریبی ( چهارشنبه 86/11/24 :: ساعت 12:12 عصر)
هر وقت که در مسابقه ای برنده میشد با عجله میومد پیش دوستاش و با گردنی افراشته و با افتخار فریاد میزد من برنده شدم هر وقت در رتبه بندی حائز رتبه ی ممتاز میشد در اولین فرصت با گردنی افراشته و افتخار به همه اعلام میکرد که من مقام ممتاز رو کسب کردم هر وقت مسئله و یا معمایی رو قبل از دیگر دوستانش حل میکرد با عجله فریاد میزد اول اول .. اول من هر وقت میخواست کار مهمی انجام بده و نیاز به تشویق و روحیه ی دیگران داشت با افتخار و همون گردنِ افراشته به دیگران اعلام میکرد من قصد انجام چنین امری رو دارم و این موضوع رو به اونها اعلام میکرد اما وقتی عاشق شد برای اولین بار سرش رو انداخت پایین و موند چه کار کنه |
مانی غریبی ( دوشنبه 86/11/15 :: ساعت 10:48 صبح)
شیشه های دوجداره پنجره در مقابل سردترین روزهای سال نیز استقامت کرد نگاه پیرمرد مهربان کارتن خواب دیگر توان گرم کردن کوچه را ندارد شمعی برای گرمای یاد پیرمرد کارتن خواب مهربان روشن نخواهد شد |