کوتاه نوشته ها | یادداشت های وبلاگ |
مانی غریبی ( چهارشنبه 85/4/28 :: ساعت 6:11 عصر)
سلام .. امروز یه مسئله رو براتون می ذارم هر چند تکراریه .. آخه نیست من حلش کردم خواستم به رخ شما بکشم ... حدودا نیم ساعت (البته کنار کارهای دیگم .. ) از من وقت گرفته شد تا اینو حلش کنم و بگم من جزء اون 2% هستم ... حالا شما چه می کنید ... البته منم توی یه وبلاگ دیگه دیدمشما ...
از رو هم تقلب نکنیدا! ------------------------------------------------ خب بسه دیگه هر چی فکر نکردید ... آخه اینهمه فکر کردن داشت .. اینم جوابش .. البته اینو من اینجوری حل کردم .. شایدم غلط باشه (ولی عمرا ) تنها کافی بود یه جدول تهیه کنید و اون خصوصیاتی رو که دارید توش بچینید بعدش بقیه رو از روی حالتهای مختلف به دست بیارید یه چیز تو این مایه ها
خدائیش این خیلی سخت بود ... اینهمه فکرکردید .. اکثرا که طفره رفتید ... قابل توجه اونایی که یا جواب ندادید یا گفتید چون سادس بی خیال یا اونایی که رفتن که بیان حلش کنن ولی در کل دست اونایی که حل کردن درد نکنه ... من الان فهمیدم که اگه انیشتین گفته بجز 2% مردم بقیه این سوال رو حل نمی کنن منظورش چی بوده ... می دونید این سوال سخت نبودا .. ولی اکثر ما برای حل کردنش وقت نذاشتیم ... یه درصدی می گیرم می ذارم تو بخش نظرات که ملت چطور حل کردن .. |
مانی غریبی ( یکشنبه 85/4/25 :: ساعت 8:28 صبح)
اگه اتفاق بود که ...................... تکرار نمیشد!!!!!!!!!!!!!!! |
مانی غریبی ( شنبه 85/4/17 :: ساعت 11:16 صبح)
خیلی سخته .. واقعا سخته ... مجبور باشی بدون اون زندگی کنی... این چه رسمیه که زمونه داره ؟!! بیست و خورده ای سال همیشه کنارت بوده .. لحظه لحظه باهات بوده ... یه لحظه تنهات نذاشته ... این انصاف نیست.. خیلی سخته ... غیر قابل تحمله ... اما چه میشه کرد ... رسم زمونس ... فقط باید بتونی کمرت رو راست نگه داری و خم نشی... زندگی از این سختیا زیاد داره ... چقدر لحظه های شیرین و تلخ زندگی زیادن ... یه عمر باهات بوده .. اما دیگه باید بره .. اما دیگه رفته... این درست تره ... حتی مجبور میشی بهش فکر هم نکنی ... خیلی سخته ... واقعا سخته ... یعنی میشه .. اگه بخوای همه چیز میشه ... چی رو میگم یعنی شما هنوز نفهمیدید.. ای بابا شما دیگه کی هستید.. امروز که خوب دقت کردم دیدم من معمولا قوز میکنم ... این خیلی زشته .. از امروز تصمیم گرفتم دیگه قوز نکنم .. از صبح تا حالا همش مراقبم تا یهو غوز نکنم ولی خیلی سخته .. خدائیش سخته من عادت کردم که غوز کنم .. شما کمکم کنید که بتونم .. هی یادم بندازید که غوز نکنم ... آه ... بارالهی .. خیلی سخته .. بیست و خورده ای سال همیشه باهم بودیدم .. کنار هم ... آه ... |
مانی غریبی ( جمعه 85/4/9 :: ساعت 6:57 عصر)
سلام مجدد .. اون بچه ای که نوشته بودم می خواد عمل بشه .. با دعای شما خدا رو شکر یه عمل خوب و رضایت بخش داشت ... الان هم بردنش خونه .. فقط بازم براش دعا کنید آخه کوچولوه نیاز به کمک داره .. یه دعای دیگه هم بکنید .. حالا فعلا نپرسید چیه .. ولی به همون بچه ربط داره .
شنبه یه بچه ی کوچولوی معصوم قراره عمل بشه .. چند ماهش بیشتر نیست ... قراره یه عمل سخت داشته باشه ... براش دعا کنید .. دعا کنید که یه عمل خوب و موفقیت آمیز داشته باشه ... اگه از دیگران هم بخواهید این کار رو بکنن خوشحال می شم ... الان غروب جمعس .. من براش دعا کردم ... اما شما هم با قلب مهربونتون اونو فراموش نکنید ... التماس دعا ... |