داشتم برای یکی از دوستان کامنت میذاشتم که موضوعی توجهم رو جلب کرد .. یه مقدار فکر کردم، اصلا بنویسمش یا نه.. بالخره گفتم مینویسم ، فوقش چیز مهمی نبوده دیگه..
توی کامنتی که برای دوستم میخواستم بنویسم، دوست داشتم با سبک و سیاق متن کامنت بذارم بخاطر همین اینجوری شروع کردم: «سلامی به تقارن دو زیبایی» منظورمم خوب مشخص بود .. منظورم دو عید بزرگ قربان و غدیر بود. این برام جالب بود که نقطه ی وسط این دو عید بزرگ، شق القمر رو داریم (البته اینو یکی آف فرستاده بود نمیدونم واقعا هست یا نه ولی ظاهرا 14 ذی الحجه روز شق القمر ِ) اتفاقا اینم برای جالب بود که روز چهاردهم که هلال کامل ِ روز شق القمر بود... البته شاید خیلی چیز مهمی نباشه ولی برای من این موضوع جالب بود... میشه اینجوری گفتش:

ماه به دو نیمه ی مساوی تقسیم شده، نیمه ی اول از عید قربان تا شق القمر نیمه ی دوم از شق القمر تا عید غدیر
میشه اینجوری هم گفت: این نیمه ی دوم که اومد دین‏(ی که ابراهیم مقدماتش رو فراهم کرده بود) کامل شد و نعمت تمام (و کامل) شد.. یه کم داره بحث پیچیده میشه .. بی خیال ذهنیاتم رو برای خودم نگه دارم تا متهم به ... نشم

دلم برایش تنگ خواهد شد، عزم سفر دارد، سفری به عمق فراموشی، حتی اگر باز بیاید دیگر این نخواهد بود، و چه راحت فرصت لمسش را از دست خواهم داد.
نمی‏دانم چرا ! ولی حس می‏کنم اصلا از وجودش آنگونه که باید استفاده نکردم، و حال او عازم است و رخت بر بسته است.
هر حرکت عقربه ها نیشی بر عمرش شده است و ثانیه های خداحافظی پررنگ تر .
پائیز ، فصل هزار، یک‏رنگی، همیشه برایم عزیزی. تو را با خواب زمستانی ات تنها خواهم گذاشت.

رزمنده هایی که به جبهه رفتن دو گروه شدن:
     اونهایی که لیاقت داشتن و برنگشتن
     اونهایی که رسالت داشتن و برگشتن

 این یادداشت کوتاه رو میخواستم به عنوان یه توئیت اینجا بنویسم ولی بعد نظرم عوض شد

این هفته ظاهرا هفته ی کتابخوانیه. فکر میکنم شعار امسال هفته ی کتاب هم «حداقل هر ماه یک کتاب بخونیم» باشه
یادمه پارسال همین موقعها بود که وزیر ارشال آقای صفار هرندی توی یه مصاحبه گفتن اصلا آمار دقیق و موثقی از ساعت مطالعه ایرانیها در دست نیست. توی این یکی دو روزه چند باری از تلویزیون دیدم و شنیدم که در مورد کتاب و کتابخونی برنامه هایی پخش میشد و روی اون تاکید داشتن. امروز صبح هم توی یه برنامه دیدم که مجری - کارشناس برنامه داشت توصیه ها و راهکارهایی رو پیشنهاد میکرد که چطوری وقت خودمون رو مفید تر و با کتاب پر کنیم. برام جالب بود چون دیدم توی یکی از پیشنهادهاش گفت: خیلی راحت، میشه در روز کمتر اینترنت وصل شد و به جاش کتاب مطالعه کرد.

متاسفانه در فرهنگ ما خیلی چیزها تعاریف سنتی دارن که فقط به درد فرهنگ لغتها میخورن. مثلا خیلی ها هنوز معنی مطالعه کردن و کتاب خوندن رو فقط و فقط برداشتن یه کتاب کاغذی - و معمولا غیردرسی و غیر کاری - میدونن و خوندن کلمه به کلمه ی اون رو مطالعه کردن و کتابخونی می دونن. البته خود ما هم این تعریف برامون جا افتاده و اگه کسی ازمون بپرسه که چقدر مطالعه می کنید معیارمون برای پاسخ کتابهای کاغذی خونده شدس

من فکر میکنم با اینهمه تغییر و تحول یه سری تعاریف هم باید از اون حالت سنتی و کلیشه ای خودش خارج بشه. مثلا این آقای مجری باید بدونه که الان میشه اطلاعات بسیار خوبی رو که قدیمترها و در نبود امکانات مجبور بودیم از کاغذها به دست بیاریم حالا میشه از وبها و روش های دیگه به دست آورد و اتفاقا شاید الان مطالعه و کتابخونی خیلی بیشتر از قدیم رواج داشته باشه. پس من شعار اینهفته رو با اجازه ی خودم عوض میکنم و میذارم: هرماه حداقل یه نگاه جدید داشته باشیم